خداحافظی تلخه، ولی چاره ندارم.......

شاهزاده خانم خجالتی

خداحافظی مدیران، نویسندگان و همکاران دمنتور.......

سروش: مگذار که نام ما را طعم تلخ این حقیقت از ب ببرد

بسه دیگه تو دیگه بزرگ شدی… چرا تمومش نمیکنی؟ ا ا ا …. بیخیال شو باباا… بچه شدی؟!

ممکنه مثل من این جمله ها یا حداقل جمله هایی مثل اینو بارها و بارها از زبون خیلی از اطرافیانتون شنیده باشین ولی باز هم دست از کاراتون بر نداشته باشین. باز هم هر شب توی دستتونه و مرتب ورقش میزنین. هنوز هم روی دسکتاپ بک گراند کامپیوتر و یا گوشی تلفن همراهتونه. هنوز هم یک هفته رو بدون دیدن یکی دوتا شاید هم بیشتر از فیلماش تموم نمی کنید و هنوزم موقع خوندن فیلمها و یا خوندن کتابهاش میخندین…شاد میشین…تعجب میکنین…میترسید و یا حتی گریه میکنین.

مطمئنا میدونین در مورد چی حرف میزنم. بله در مورد همون چیزی صحبت میکنم که بهتره در مورد ما ها گفته بشه که کل زندگیمونو تشکیل داده… مایی که هر باری که کتابهاشو میخونیم ناخود آگاه همراه با شخصیت هاش میخندیم… ناگهان همراه باهاشون اضطراب میگیریم و یا ناخواسته همراه با اون ها اشک تو چشمامون حلقه میزنه… هری پاتر…! ولی خوب حالا همه میگن داره تموم میشه…دیگه آخرشه….این هم قراره جزوی از تاریخ بشه…. و… و …. و…. دقیقا همون حرفایی رو که چند سال پیش در زمان انتشار آخرین کتابش – زمانی که مثل مردم همه جای دنیا شور و هیجان خاصی داشتیم و حتی نمیتونستیم چشمامونو از صفحه نمایشگر کامپیوترامون برداریم – میزدن بار دیگر دارن تکرار میشن. اون موقع هم میگفتن که هری پاتر تمام شد… اینجا آخرش بود… ولی در واقعیت این اتفاقات نیفتادن. البته شاید باشن هنوزم بعضی افرادی که زمان تمام شدن هری پاتر رو موقع انتشار آخرین کتابش میدونند.

شاید الان افرادی هستن که تموم شدنشو چند روز دیگه تصور میکنند و مطمئنا کسانی هستند که بدین شکل فکر نمیکنند. شاید باشند کسانی که اونو تمام شده نمیدونند.میدونیم و مطمئن هستیم که برای امثال من شما تمام شدن هری پاتر غیر ممکنه…! شاید مطمئن نیستیم که تموم شده یا نه. شاید باید به حرف کسایی که میگن هری پاتر هم جزوی از تاریخ شد و صفحه اش در تاریخ بسته شد گوش بدیم…کمی تامل…این سوال خودشو نشون میده که اگر قرار باشه این صفحه دوباره باز نشه و بازخوانی نشه چرا نوشته میشده؟

قبول داریم که هری پاتر به ظاهر تمام شده است.. ولی به خودمون بقبولونیم که هنوزم هست.میاد و میره و با هر طلسمی که بلده توی ذهنمون زندگی میکنه..هنوزم قصه اش را برامون میخونه. اون برای همیشه در ذهن کسانی که کودکیشون ،نوجوانی و جوانیشونو با اون گذروندن موندنیه.هیچکسی نیست که بتونه بگه که بچگی،نوجوانی و جوانیشو بطور کلی از یاد برده. پس بهتره بگیم هری پاتر در معنای واقعی کلمه تمام نمیشه. اون میمونه تا زندگی کنه یا به عبارتی میمونه تا تموم نشه.

به احتمال زیاد الان کسانی هستند که موقع خوندن این مطلب به من میگن بابا ول کن این حرفارو..وقتی دیگه خبری نباشه چرا باید وقتمون رو بزاریم بیاییم هر روز دنبال یه سری اخبار بیخودی دنبال کنیم؟ که چی بشه؟ چه تاثیری روی داستان داشته و داره؟ چرا باید بعد از تموم شدنش باز هم دنبال بازیگرا و عواملو و نویسندش بیوفتیم و بخونیم که مثلا کیا با کی میگردن؟ تا همینجاشم که خوندیم و بودیم کافیه…! جواب ما به اینجور آدما چیه؟

بدون هیچگونه شک و تردیدی اولین جایی که درد میگیره قلب هممونه. ولی بیایید بار دیگر تفکر کنیم. بیایید واقعیت هارا بپذیریم.. هیچکدوم از حرفایی که این جور آدما میزنن نادرست نیست. پس این بار نوبت ماست که تا اونجا که میشه با بقیه هماهنگ شیم..درسته همونطوری که گفته شد او و کتابهایش هیچوقت تمام نمیشوند..ولی شاید درست باشه برای اولین و آخرین بار در عمرمون و به ظاهر نیم نگاهی به آخرین صحنه آخرین فیلمش بیندازیم و به آرامی بگوییم:

خداحافظ

پی نوشت 1: میخوام ازتون به خاطر خیلی چیزایی که خودتون میدونید تشکر و البته به خاطر خیلی چیزهای دیگه معذرت خواهی کنم.اگه مشکلی تو متن بالا مشاهده کردین هم بخاطر خودتون ببخشید چون در مدت چیزی نزدیک به دو ساعت نوشتم و تایپ کردم. ممنون

پی نوشت 2: مطمئنا هری پاتر در زندگی تک تک ما نقش های مختلفی بازی کرده و روی زندگیمون به انواع مختلف تاثیر گذاشته. تو متن بالا سعی کرده ام تا اونجا که میشد همه چیزو از جنبه عمومی ببینم و تا اونجا که میشد از طرف زندگی خودم وارد جاهایی که معمولا عمومیت ندارند نشم..!

پی نوشت 3: ازهمه کسانی که برای این سایت، برای هری پاتر، برای شما طرفدارای خوب و واقعا سرسخت زحمت کشیدن از مدیرا و نویسنده های دیگه سایت : آقا امید ،آقا حسین، و از آقای امید.ج تشکر میکنم و آرزو میکنم هر جا که هستین همیشه به هم و به عشقتون وفادار بمونید. یا علی

لینک اصلی خداحافظی سروش، نویسنده مهمان:

http://www.dementor.ir/posts/5616

-----------------------------------------------------------------------------

امید جباری (امید.ج): خداحافظی لعنتی

هشدار: من خودم وقتی این خداحافظی رو خوندم نیم ساعت تموم گریه کردم کسایی که حساسن یا به اندازه کافی ناراحت شدن، اول برن مال بقیه رو بخونن بعد بیان سراغ این یکی

سلام

نمی دونم از کجا باید شروع کنم .

از روزی بگم که با هری پاتر آشنا شدم .

از روزی بگم که با دمنتور آشنا شدم.

ولی از هرجایی شروع کنم آخرش باید یک جورایی به این خداحافظی لعنتی برسم…

همیشه معروف به این هستم که برخلاف جریان آب حرکت می کنم همیشه اینطور بوده و هست… گاهی این موضوع بشدت هم خودمو آزار میده وهم اطرافیانمو …به عنوان مثال زمانی که تمام همسن وسال هام داشتن تو کوچه های کودکی سیر می کرند من داشتم نقدهای سنگین دنیای تصویر را می خوندم….و به همین خاطر نتونستم هیچ وقت از کودکیم لذتی مثال زدنی ببرم….این ها رو گفتم که یک پیش زمینه ای از من داشته باشید….

یک روز از روزها که من 11 سال بیشتر نداشتم با فیلمی به نام هری پاتر توسط یکی از روزنامه آشنا شدم…بعد از 1ماه کل اسباب بازی فروشی های شهر رو زیر پا گذاشتم تا فیلم V.H.S سنگ جادو رو پیدا کنم ( اون موقع اسباب بازی فروشی ها فیلم کودک هم باری فروش داشتند) در آن زمان با اون زیرنویس بد اصلا نتونستم بفهمم که موضوعش چیه فقط فهمیدم هری پاتر یک قهرمانه که در مدرسه فانتزی جادوگری درس میخونه….گذشت و گذشت و دنیای من شد دنیای جذاب آقای پاتر…!!! (دیگه برای خودش مردی شد)

و امروز به ناچار این نامه را برای او نوشتم:

آقای پاتر عزیز
سلام
امروز از من خواسته شده برای شما متنی با مضمون خداحافظی بنویسم …
آقای پاتر یادته اون شب هایی رو که من وتو با هم در محیط هاگزوارتز می دویدم…یادته 10 سال روز وشبم تو بودی ….بادته اون روزهایی که دلم از بقیه می گرفت به تو دوستانت شکایت بقیه انسان ها رو می کردم…یادت میاد آرزو می کردم یک روز برای من هم نامه ای فرستاده شه و از من هم دعوت بشه بیام به دنیای جادویی تو..!!؟؟ جایی که بتونم برای صلح تلاش کنم…
یاد اون شب های بارونیو ؟ می شستم زیر نور چراغ مطالعه و تا صبح داستان هایی که برام می فرستادی را می خوندم؟
هری عزیز
دنیای امروز ما خیلی بی وفا شده …با تو خداحافظی می کنم
ولی همواره به این امید منتظر تو و قهرمانانی از نسل تو می مانم دنیا به امثال شما احتیاج دارد.
هری عزیز تو هم نگران من نباش تا زمانی که هستم تو هم با من هستی…آخه مگه میشه 10 سال کودکی , نوجوانی و جوانیم را به باد بسپارم…
بین خودمان باشد هنوز عکس های تو رو دیوار اتاقم هست و کلی با هم دردل می کنیم..خداحافظت باشد و منتظرت می مانم….!”

امید جباری 21 ساله از …

پ.ن: ممنون از امید و حسین و ممنون از تک تک شما دوستاهای خوبم

هیچ گاه عزتتان را به ذلت نفروشید آقای پاتر هم همین را می خواست..!!!

لینک اصلی خداحافظی امید جباری (یکی از نویسندگان):

http://www.dementor.ir/posts/5612

------------------------------------------------------------------------------

محسن (مشاور و همکار دمنتور): رویای ما به سر اومده، حالم بده

بماند که هری پاتر اثر ماندگار در لیست برترینهای ادبیات بشر روی زمین هست یا نه! بماند که هشت فیلم، یادگار کتابهای رولینگ، تا چه حد از لحاظ سینمایی اصیل هستند. این بحث‌ها تا همیشه ادامه خواهد داشت. نه تنها درباره هری پاتر که درباره هر مخلوق انسانی از این دست مجادله‌ها، بازار داغی دارند. این بحث‌ها در جای خود بااهمیت هستند اما چیزی که در دمنتور معنا پیدا میکند، تبلور لحظات شیرین و گس ماست که با هری پاتر همراه شد و با خیالات جادویی رولینگ رنگ گرفت و با متن به تصویر درآمده شرکتهای بزرگ فیلمسازی همسفر شد و در آخر در ایستگاه نهایی ما را، همه خانواده دمنتور را به هم رساند.

دمنتور بی تردید میعادگاه بزرگ عاشقان که نه، سینه چاکان هری پاتر شد. نمیخواهم دمنتور را در جایگاهی بنشانم که حقش نیست. نمیخواهم درباره دمنتور چیزی بگویم و صفاتی را به آن نسبت بدهم که شاید از او دور باشد. در این یادداشت تنها یک مقصد را دنبال میکنم. یک عابر دنیای مجازی، به دلیل اینکه مسیر روزانه‌اش از جلوی ویترین سایت دمنتور میگذرد، از مشاهداتش مینویسد. او شاهد روز اولی است که یک بنا خریداری شد و سر در آن پارچه نوشته‌ای اعلام کرد که: به زودی اینجا تبدیل به یکی از معتبرترین آوردگاههای طرفداری برای یک مجموعه می‌شود. این عابر قرار است تعریف کند که چگونه این اتفاق افتاد.

رسم و عادت دنیای فانتزی این است که موجودی خلق شود و به دنیال آن زنجیره‌ای از موجودات و سرویس‌ها ایجاد شوند. هر اثری که در دنیای ما به وجود می‌آید و سر و صدایی به پا میکند، به محض اینکه آذرخشی از داشته‌های خود رو میکند، جماعتی به دنبالش راه می‌افتند و پیگیرش میشوند. این روند را با یک جستجوی ساده به زبان رسمی دهکده جهانی اگر انجام دهید، برایتان اثبات می‌شود. اما در دنیای ما که از کانون حادثه فاصله فراوان داریم، روند دیگری حاکم است. یک موجود، خیلی باید تلاش کند، زحمت بکشد و خود را ثابت کند تا در دل کودک و نوجوان ایرانی قرار بگیرد. از این هم بیشتر باید تلاش کند تا کودک و نوجوان ایرانی را تا بزرگسالی بکشاند و خیلی بیشتر از اینها باید زحمت بکشد تا بزرگسالان ما را با خود همراه کند. هری پاتر در ایران از همه این صافی‌ها گذشت. به گواه چشمانم که خود شاهد مخاطبان شش، هفت ساله این سایت بودم و باز همین چشمها به من ثابت کرد که دوستدار چهل، پنجاه ساله هم در بین اهالی سرزمین دمنتور پیدا میشود.

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

خواندیم و دیدیم و علاقه‌مند شدیم. این همه ماجرا نیست. در میان ما کسی بود که خواند و دید و دلبسته شد اما توقف نکرد و تصمیم گرفت که این دلبستگی و عشق را با دیگرانی از جنس خود در میان بگذارد. او تصمیم گرفت و قدم در راه بی بازگشت گذاشت. کوله باری از داشته‌ها که در ابتدای مسیر خیلی زیاد هم نبود جمع کرد و در راه اندک اندک بر این کوله بار افزود. او به خاطر دمنتور هزینه کرد. وقت گذاشت. احساس خرج کرد و اعصاب به پایش ریخت. بخشید. انتقام گرفت. دعوا کرد. اگر ایمان نداشتم نمیگفتم که خسارت داد. اما متوقف نشد و دمنتور را ساخت. هر روز یک قابلیت جدید بر او افزود هر روز ایرادهای دیروز را برطرف کرد. در مسیرش به بن بست خورد اما مسیرش را تغییر داد. نامه‌های فراوان برایش رسید. این نامه‌ها گاهی برخلاف جریان که همیشه سرشار از محبت و تشکر و قدردانی بودند، گاهی حاوی تهدید و تهمت شدند و گاهی ترسناک! صاحب این معبد اما جا نزد. پیام تهدیدآمیز بود، نامه ترسناک بود اما وی نترسید.

گاهی اما خلقش تنگ شد. برید. خسته شد، نه از ماجرا، از بی انصافی‌ها از بدرفتاریها ولی باز ادامه داد و به روی کسی نیاورد. در این باره حرف و گفتنی زیاد است اما ادامه نمیدهم تا نوشته‌ام از شاخص انصاف دور نشود و رنگ تملق به خود نگیرد.

انگار طرح نویی درانداخت. حواسمان نبود.

زمانی بود که اولا سایت طرفداری از هرچیزی، به فراگیری امروز نبود. آن روزها این مدل کارها برای علاقه‌مندان یک فیلم، یک کتاب و یا یک مارک و برند، کاری عاقلانه محسوب نمیشد. کار پر هزینه‌ای بود که سودی نداشت و فاعل آن معمولا صاحبِ دل خوش بود! دمنتور از آن روز به عنوان یک سایت طرفداری، آغاز به کار کرد. دمنتور در آن زمانی که خیلی از علاقه مندان هری پاتر سایت زدن درباره آن را محصول تب و جو زمان میدانستند آغاز به کار کرد. از حرکتش دفاع کرد و در پی بسط و گسترش فعالیت بود.

دمنتور به این حرکت اکتفا نکرد. از لاک یک طرفدار معمولی بیرون آمد. برای ماندن، دست به هر کاری نزد ولی به کارهای کلیشه‌ای و ریلی هم بسنده نکرد. قالبهای گوناگون سایت، طراحی‌های متنوع پوسترها و پس زمینه‌ها و امکاناتی که در سایت قرار داده میشد تنها بخشی از این طرح نو بود. دمنتور از هیبت یک سایت خارج شد. تبدیل به پایگاهی چند رسانه‌ای شد. اینترنت در ایران به فراگیری امروز نبود. اما این سایت با آن شرایط به تولید صدا و تصویر پرداخت. گالری عکس بنا کرد و در نوبتهای مختلف انجمنهای گفتگوی فعال داشت.

اعضای قدیمی‌تر این سایت تنها لذت انتظار کتاب و فیلم را در دمنتور نچشیده‌اند. ما منتظر “هری پاتر برای همیشه”ها ویژه برنامه‌های نوروزی و جشن انتشار و اکران‌ها هم بودیم. دمنتور برای طرفداران همه چیز را دو چندان کرد. اگر انتظار فیلمی برای مخاطبین عادی جذاب بوده، که بوده، برای دمنتور نشینان انتظار برنامه‌های شگفت آور حول آن ماجرا هم شیرین و لذت بخش بود. دیوانه ساز از مرز یک سایت (در عین فقر امکانات و حمایتها) فراتر رفت. حتی در تولید اخبار که یکی از عادی‌ترین بخشهای سایتهای اینچنینی است، متفاوت عمل کرد. کیفیت ترجمه‌ها، سرعت عمل کار و از همه اینها مهم‌تر اخلاق حرفه‌ای مترجمین، که صبورانه میدیدند به دفعات حاصل زحماتشان توسط دیگران، توسط غارتگران محتوا در عصر جدید، بدون ذکر نام و نشان از مترجم اصلی به نام افراد و سایتهای دیگر مصرف میشد و گاهی حتی نویسنده اصلی متهم میشد اما به خاطر هدف مهمتری که در سر داشت سکوت میکرد. دامنه سو استفاده‌هایی از این دست از اینترنت فراتر رفت و رسانه‌هایی چون صدا و سیما هم از ساخته‌ها و پرداخته‌های دمنتور وام گرفتند.

وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است

دوستداران یک کالای فرهنگی (علیرغم همه جریان سازی‌ها بر علیه یک پدیده داستانی صِرف) با یک هدف، یعنی پیگیری علاقه با گرایشات متفاوت و حتی با وجود تفاوت سنی زیاد، گرد هم جمع شدند. خانواده‌ای را ساختند و رابطه‌ها مستحکم شد. تا جایی که بسیاری از آشنایی‌های مجازی و اینترنتی تبدیل به دوستی‌های ارزشمند شد. افرادی که پیش از هری پاتر و دمنتور یکدیگر را نمیشناختند، حالا به خاطر حضور این میکده، به حقیقت تبدیل شدند.

دمنتور محفلی است که اگر ساکن آن بودی، بخشی از زندگیت را ساخته. بخشی از علاقه‌ات را پرداخته و در ذهن نمیتوان این موجود را محدود به یک سایت اینترنتی کرد. این موجود روح دارد، برخلاف اسمش که دیوانه ساز است، امید بخش است. آینده به ارمغان می‌آورد.

دمنتور در ایستگاه آخر هری پاتر، دو پیام دارد. اول اینکه با وجود همه مشکلات و کمبودها و سختی‌ها، جا نزن. بایست و مقاومت کن. به آنچه در سر داری حتی فراتر از آن خواهی رسید.

دوم اینکه : “رویاهاتو از دست نده. واسه اینکه اگه رویاهات از دست برن، زندگی عین بیابون برهوتی میشه که برفا توش یخ زده باشن…” *
———————

*تیتر مطلب، ترانه ای از شهیار قنبری

*شعری از لنگستن هیوز، ترجمه از احمد شاملو

لینک خداحافظی محسن، مشاور و همکار دمنتور:

http://www.dementor.ir/posts/5610

-------------------------------------------------------------------------------

حسین غریبی: غم تجربه ای که دیگه هرگز تکرار نخواهد شد

21 سال می‌گذرد از زمانی که در قطار منچستر-لندن ایده‌ی هری پاتر در ذهن خانم رولینگ شکل گرفت و همچون دانه‌ای به سرعت در ذهن او پرورش یافت و ریشه کرد. شاید اگر او سوار این قطار نمیشد هری پاتری خلق نمیشد، شاید در این صورت ما اینجا نبودیم و مطمئناً امشب، شب زنده داری نمی‌کردیم تا در پایان این پدیده شریک باشیم.

وقتی کتابی از هری پاتر می‌خوانیم و یا فیلمی از آن را می‌بینیم وارد دنیایی می‌شویم که خودمان وفقط تک تک ما نظاره‌گر آن هستیم و از این بابت خوشحالیم و دوست داریم در این دنیا غرق شویم و دیگر از آن خارج نشویم. چرا که دنیایی است که بیشتر از این دنیا آن را دوست داریم. اگر قبل از خواب هری‌پاتر خوانده یا دیده‌ایم چند دقیقه‌ای که به قصد خواب دراز کشیده‌ایم هنوز در فکر آن هستیم و شاید خواب آن دنیا را ببینیم. آیا باز هم از این خواب‌ها خواهیم دید؟

مطمئناً با پروژه‌ای چون پاترمور غم به پایان رسیدن چنین پدیده‌ای از بین نمی‌رود، چرا که پرونده‌‌ی آن چهار سال پیش برای ما بسته شد، زمانی که قدرت عشق به ما ثابت شد و شاید برای آخرین بار با تمام وجود غرق مطالعه‌ی یک کتاب شدیم. اما امشب همه چیز به پایان می‌رسد و دیگر ما می‌مانیم و خانم رولینگ و اثر جدیدی که هنوز شک داریم رمان باشد، مناسب سن ما باشد یا دنیایی به بزرگی هری پاتر داشته باشد. هری پاتر شاید برای آیندگان تکرار شود ولی برای ما هرگز تکرار نخواهد شد و هرگز تجربه‌ای را که در این چند سال داشتیم نخواهیم داشت.

با دیدن آخرین فیلم هری پاتر گویی کتابی را که چندین سال پیش با کنجکاوی باز کردم و با آن آشنا شدم می‌بندم و با این آگاهی می‌بندم که این پایان است و دیگر دنباله‌ای نیست که به آن امید داشته باشم و یا در انتظار آن بنشینم. پس وقت خداحافظی است. شاید نتوانیم امشب همزمان با طرفداران سراسر دنیا بلیط‌هایمان را در دست بگیریم و با هم در این تجربه شگفت‌انگیز حضور پیدا کنیم و لذت ببریم و در پایان به این خداحافظی تن دهیم، شاید نتوانیم به پارک جادویی هری پاتر برویم و خاطراتمان را تازه کنیم و شاید نتوانیم به هر نوع دیگری خودمان را در صف دیگر علاقمندان این پدیده قرار دهیم، اما می‌توانیم همگی امشب را بیدار بمانیم و با همدلی به یاد زمان‌هایی باشیم که دیگر تجربه نخواهیم کرد و از این دنیای پاک و بی‌آلایش که خیلی از اوقات زندگیمان را در آن به سر بردیم خداحافظی کنیم.

لینک خداحافظی حسین غریبی که نیازی به معرفی نداره:

http://www.dementor.ir/posts/5608

--------------------------------------------------------------------------------

خداحافظی امید کرات: شب های هری پاتر

سلام!

من از شما خواستم 12 شب وارد سایت بشید تا نامه های خداحافظی ما رو بخونید. میدونم قبلا کارهای بیشتری میکردم و شما هم انتظارهای زیادی دارید؛ ولی باور کنید من خسته م. خوشحالم 24 تیر رسید که استرس به روز کردن و از دست دادن این روزهای مهم هم تموم شد.

برنامه هایی هم که گفتم برای بعد از این تاریخ دارم رو هم از قبل انجام دادم. از این به بعد شاید سایت دیرتر به روز بشه ولی تغییرات هم بنا بر اتفاقاتی که نمیشه حدس زد، اتفاق خواهد افتاد.

اینکه چطور طرفدار هری پاتر شدم را قبلا در اینجا تعریف کرده بودم. حالا هم هر روز فکر میکنم که بالاخره باید این پوسترها رو از روی دیوار بردارم، یا هنوز زوده. شاید به این زودی ها دوباره هری پاتر رو نخونم، ولی مطمئنم که هر دفعه با دیدن فیلم ها دوباره به همون فضای قدیمی برمیگردم.

همیشه مطمئن بودم که روزی که آخرین فیلم اکران بشه، سایت هم تعطیل میکنم. بگذریم که صدها بار قبل از این هم از این تصمیم ها گرفته بودم. ولی مثل اینکه این سایت تبدیل به بخشی از شخصیت من شده، یا شاید هم جرات خداحافظی ندارم. هر چی که هست، تحمل نبودش سخت تر از فشارهای سرپا نگاه داشتنش هست.

اما باور کنید من هم مثل شما دلم برای این روزهای مهم تنگ میشه. برای انتظار انتشار کتاب، انتظار اکران فیلم جدید یا حتی تریلر جدید… این ماه آخر دمنتور خیلی تغییر کرد. به گزارش آمار گوگل، نسبت به ماه گذشته 85% رشد بازدید داشتیم. روزی که خبر پاترمور اعلام شد و هنوز معما حل نشده بود، نیمه شبی که برای دیدن آخرین تریلر بیدار شدیم، روزی که کامل به پاترمور اختصاص دادیم، شبی که پریمیر لندن رو با هم دیدیم… هر کدوم در یک نقطه از کشور بودیم ولی واقعا کنار هم بودیم. با هم برای پاترمور لحظه شماری کردیم و با هم از دیدن آخرین تریلر شکه شدیم. من بعد از ماه آخر قبل از انتشار آخرین کتاب، این ماه آخر رو خیلی دوست داشتم و مثل سال 86 برای من و مطمئنم برای شما خاطره انگیز شد.

نه من شما رو میشناسم و نه شما به جز اسم من چیزی از من میدونید. ولی قطعا این لحظه ها رو مثل دوست های صمیمی کنار هم و با هم به اشتراک گذاشتیم. شاید دوست های نزدیک شما هم مثل دوست های من طرفدار هری پاتر نباشند و وقتی از هری پاتر حرف میزنید، از قیافه شون مشخص میشه که دارند لحظه شماری میکنند که حرفت تموم بشه. ولی وقتی من و شما کنار هم هستیم، مثل هم هیجان زده، مشتاق و طرفداریم. حرف همدیگه رو می فهمیم و احساس ناراحتی همدیگه رو درک میکنیم. جمله ی مسخره ی “حالا واقعا ناراحتی داره تموم شدنش؟” رو از هم نمی شنویم.

اون شب هایی که در سکوت غرق در مطالعه ی کتاب بودیم این دنیا رو برای ما به وجود آورد. شما هم حتما یک لحظه دلچسب از مطالعه ی کتاب پس ذهنتون هست. شاید پنجره ی باز و صدای رعد و برق موقع مطالعه ی کتاب، شاید تنهایی و سکوتی که اون لحظه وجود داشت یا خیلی لحظه های متفاوت و شیرین دیگه ای که له له میزنیم تکرار بشه.

فیلم هری پاتر و حتی خود دمنتور، همه بهانه هست. بهانه ای که اون روزها و شب ها رو فراموش نکنیم. ولی نمیشه انکار کرد که خود دمنتور امروز انقدر ناراحت هست که حوصله ی مکیدن روح های شاد رو نداره!

ولی با هم هستیم، برای اینکه ما طرفدارهای سرسخت هری پاتر هستیم…

خداحافظ

لینک خداحافظی امید کرات که دیگه نیازی به معرفی نداره:

http://www.dementor.ir/posts/5604

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

خداحافظی و نظرات زیبای بچه های دمنتور با ذکر نام کاربری یا نام نمایشی آنها..........

کجایی ای رهگذر به دنبال که هستی؟عشق را در دیگران مجو عشق اینجاست!در قلبت!تا وقتی شقایق هست زندگی کنیم!عاشق باشیم!

shakib

----------------------------------------------------------

سلام
امید جان واقعا نمیدونم چی بگم..واقعا…فقط اینو از ته دلم میگم…واقعاممنون واسه همه چی …
دمنتورو هری پاتر تموم دنیایه من بودن و این رو به شما مدیونم که این اعجوبرو به ما معرفی کردید…
هیچ وقت فراموشتون نمیکنم..هیچ وقت تا اخر عمر….همیشه اسم دمنتور بخصوص “امید” تو خاطرم میمونه!!!
واقعا وقتی فکر میکنم میبینم همه ی خاطراتم تا حالا با شما بود و میبینم یکی از قسمت های اصلیه زندگیم بودید!!
من خیلی سخت گریه کنم ولی الان داره از چشمام اشک میاد….نمیتونم هیچی بگم…بغض گلوم رو گرفته….

امید جان مواظب خودت باش جون واسه من خیلی ارزش داری و عزیزی اگه بخوام رک باشم یکی از مهم ترین افراد تو زندگیم بودی
و همیشه تو رو الگو خودم میذارم ….و مثل داداشم دوستت دارم…..و به یادتم
به یاده همه ی زحمت هایی که واسه ما کشیدی…یه یاده شب هایی که با همدیگه نخوابیدیم و پشت کامپیوترمون موندیم….به یاده همه جی…….به یاده تمام خاطره هایی که با هم داشتیم…

کاش میشد یه جوری زحماتتون رو جبران کنم..کاش میشد…از همه ی همکاراتم تشکر میکنم بخصوص آقا حسین…..امیدوارم همتون تو زندگیتون موفق باشید وبهترین ارزوها رو برایه همتون ارزو میکنم…

امید وارم قطار زندگیتون همیشه بر روی ریل های خوشبختی عبور کنه….

بجه هایی که تو دمنتور مثل من بودید از شما هم ممنونم که مثل من به هری علاقه داشتید و من رو درک کردید ، از ته دلم ارزوی موفقیت برای تک تک شما دارم…..دوستتون دارم……

خداحافظ……

بنده ی حقیر سعید سپاسی ….20 ساله…دانشجوی کامپیوتر.

saeed

---------------------------------------------------------------------

کاشکی
تو رو سرنوشت ازم نگیره
می ترسه دلم
بعد از رفتنت بمیره
اگه خاطره هام
یادم میارن تو رو
لااقل از تو خاطره هام نرو

کی مثل من واسه تو قلب شکستش میزنه
آخه کی واسه تو مثل منه
بمووووووووووووووون
دل من فقط یه بودنت خوشه
منو فکر رفتن تو میکشه
لحظه هام تباهه بی تو
زندگیم سیاهه بی تو نمیتونم

choosen 1

-------------------------------------------------------------------------

یک بار هری پاتر در دنیای خودش معجزه کرد و در برابر ولدمورت زنده موند…
حالا وقتشه که در دنیای ما هم معجزه کنه و همیشه در یادمون زنده بمونه…
زنده باد هری پاتر…

hermione grenger

---------------------------------------------------------------------------

به اندازه ی تموم قطرات بارون دوستون دارم همتونو نمی دونم اگه نبودید چیکار میکردم!خوش بحال کسایی که میتونن تموم شب رو بیدار باشن وکسی بهشون گیر نمیده ونمیگه:پاشو این مسخره بازیا چیه؟اونا پول خودشونو میگیرن وتو سنگشونو به سینه میزنی؟خیلی بخدا دلم پره از دست تموم کسایی که نمیتونن درکم کنن ای کاش واقعا یه نامه از هاگوارتز میومد واز دست این دنیای لعنتی خلاص میشدم….

scarlet

----------------------------------------------------------------------------

آقا امید،
شما در تمام این سال ها خیلی برای بچه های دمنتور زحمت کشیدید گرچه خود من یک دو سه سالیه که با کتاب هاش آشنا شدم،
واز همون موقعی که باهاش آشنا شدم اومدم تو وبسایت شما،
دیدم که چقدر زحمت کشیدید،واین اوخر هم که هر یک ساعت یک بار سه یا چهار تا خبر میومد رو وبسایت،
اینها همه زحمات شما بود وما هیچ وفت اینها رو نباید یادمون بره،
براتون آرزوی خوشبختی میکنم،
و امیدوارم همیشه شاد باشید...

eleonore

-------------------------------------------------------------------------------

از پشت پرده ای از اشک به زور به مانیتور زل زدم .نمیدونم اشک شوق میریزم یا غم!حسی عجیب . الان که می نویسم تمام خاطراتم جلو چشمه از اون روزی که نزدیک عید بود و از تلویزیون تالار اسرار میدیدم تا چندین سال بعد از اون که تا نیمه های شب با چشم های سرخ از خستگی اما با شور دنبال آخرین اخبار از آخرین کتاب بودم! حالا انگار همه چیز و همه کس یه جورایی می خوان به من بگن( دیگه بسه.دیگه باید وارد دنیای بزرگ ها بشی .) باشه به خاطر اون ها باهات خداحافظی می کنم اما برای امشب .فردا صبح روزی دیگه برای درس های بیشتره ! پس حالا رسم ادب را بجا می آرم و میگم:(خداحافظ هری پاتر بهترین دوست بهترین دوران زندگی ام و شبت بخیر )

saral

-----------------------------------------------------------------------------

آخه چرا؟!! چرا انقد تلخ؟!؟!! چرا انقد سیاه؟!!! چرا انقد تاریک؟؟!!!:(( خیلی ناراحتم! دلم گرفته! و خدارو شکر می کنم که تو این غم و دلتنگی خودم تنها نیستم! چون تحمل این همه درد به تنهایی واقعا مشکله!!!!
امیدوارم هری پاتر، تا ابد تو یاد های همه ی ما بمونه! تو یاد بچه هامون… بچه های اونا!!!
و امیدوارم این سایت همیشه و همیشه با خبرای جدید و قشنگ از دنیای هری پاتر، بازیگراش، نویسندش و کتابای جدید و جاودانه ی دیگش، به روز بشه و ما رو باز هم اینجا، دور هم جمع کنه!!!

تا عشق و امید هست، چه باک از بوسه ی دیوانه سازها!!
ممنون بابت تمام زحماتتون! هیچ وقت با هیج کدوم شما و با هری پاتر خداحافظی نمی کنم! ولی میگم هر جای دنیا هستین موفق و خدا نگهدارتون باشه!

half_bl00d princess

-----------------------------------------------------------------------------

نمي خواي بهم بگي عشق قديمي چي شده؟
اون دل يه رنگ وساده وصميمي چي شده؟
چي شده که ديگه ازنم نم بارون نمي گي؟
چي شده ازگوله برفاي زمستون نميگي؟
دلمو بردي آسون دار ي از پيشم ميري،
حالا که مي بيني غرق غم وآتيشم ميري،
چي شده شکسته چوبت ديگه ورد نمي خوني؟
چي شده به اين چوب شکسته چسب نمي زني؟
عشقت توي قلبم امادستت توي دستم نيست،
عکسات توي اينترنت وپيش رومه اما درمون واسه دردم نيست،
اي کاش فقط يکبار فقط يکبار بگي استيوپيفاي{آواداکداورا}،
اين قدر نشو دل رحم واسه اين دشمني که پيداست{ولدمورت}،
ميري يک گوشه اي و فيلمارو مي بندي واسه چي؟
زير چشمي به من ساده مي خندي واسه چي؟
جوآن کتلين رولينگ، دانيل راد کليف، اماواتسون، روپرت گرينت،بااين که از
صميم قلب دوستون دارم ولي خيلي عصبانيم چون دارين ما روتنها ميذارين.
چند کتاب از رولينگ:جانوران شگفت انگيز وآن ها را از کجا بيابيم،تاريخچه کوييديچ
تاريخ جادو،فلسفه پيش پا افتاده:چراماگلها ترجيح ميدهند ندانند.آقا اميد اگه اين کتابا رو گير
آورديد اونا روروي سايت بذارين خيلي خيلي ممنون.

HARRYpotter

-----------------------------------------------------------------------------------

من که کاملن بقض گلوم رو گرفته و دوست دارم گریه کنم
دوست دارم فریاد بزنم
دوست دارم…………….
خداحافظی واقعان سخته
همیشه به یادش خواهم بود
به یاد…پایانی حماسی از پدیده ای جهانی……

m.ali

-------------------------------------------------------------------------------------

دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد و شکست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
و ازاین عشق گذر خواهق کرد و نخواهی فهمید بی تو این باغ پر از پاییز است

fatemeh

-------------------------------------------------------------------------------------

…………………………..دنیا جادو پایان پذیر نیست…………………………………..

death shadow

--------------------------------------------------------------------------------------

 

من این حرف دامبلدور که تو کلبه هاگرید گفت هیچ وقت یادم نمیره:
خودتون متوجه میشین که کناره گیری واقعی من از مدیریت مدرسه اون روزی فرا میرسه که توی هاگوارتز حتی یک نفر هم به من وفادار نباشه…
و من معتقدم که تا وقتی هری تو قلبمون تو یاد و خاطرمون باشه زنده است و خداحافظی با اون هیچ معنایی نداره..
هری، رون و هرمیون حتی دراکو روز به روز دارن با ما بزرگ میشن قد میکشن..
تنها چیزی که باعث میشه من به هری بگم خداحافظ مطمئنا مرگه!

هری پاتر و دوستانش همیشه تو قلب ما هستن و مطمئنا نسلهای بعد از ما و حتی نسلهای بعد بعد ما هم از خوندن رمانهای هری پاتر لذت میبرن همونطور که الان بعد از گذشت صدها سال هنوز کتاب غرور و تعصب و بی نوایان و شاهنامه فردوسی و خیلی از رمان های دیگه (البته شاهنامه رمان نیست)جزو پر طرفدارترین رمان ها هستند مطمئ باشید در آینده هم افراد دیگری جای مارا خواهند گرفت اما مطمئن باشید هیچ وقت هیچ کس لذتی که ما از کتابها و فیلمها بردیم رو نخواهند برد یعنی لذت انتظار …انتظار آمدن کتاب جدید… انتظار این که در کتاب بعدی چه رخ خواهد داد……انتظار شنیدن اخباری از هری پاتر از صدا و سیما که خیلی معدود برآورده شد ولی به جاش دمنتور طلافی کرد و و و
هری پاتر همیشه تو قلب نه تنها من بلکه تو قلب تمام طرفداراشه البته ما هنوز هم داریم برای رمان جدید رولینگ انتظار میکشیم ولی خواه ناخواه این انتظار لذت انتظار های گذشته رو نخواهد داشت

daniel و amir m

------------------------------------------------------------------------------------------

سلام به همتون. امروز کمی دیر از خواب بیدار شدم. دیشب تو سکوت عمیق شب و تنهایی دوست داشتنی با دمنتور تا حوالی ساعت سه و ده دقیقه بیدار بودم و بی محابا اشک می ریختم. امید عزیز بیشتر از ده بار نامه تو خوندم و اشک ریختم. تو پستی که چند وقت پیش گذاشته بودی و بچه ها از خداحافظی و دلتنگی شون می گفتن چیزی ننوشتم چون پایان دنیای هرپاترمون و دمنتور رو قبول نداشتم اما دیشب که نامه هاتونو ( به خصوص مال خودت ) رو خوندم یه دفعه ترسیدم. من این پایان تلخ رو قبول ندارم. امید عزیز می دونم خسته ای. همتون که واسه ما لحظه به لحظه زحمت می کشید خسته اید. اما باید یه چیزی بهت بگم. امید ما رو ول نکن. اومدی ما رو به خودت و دمنتور عادت دادی. به خاطر ما و سر پا نگه داشتن دمنتور حرص خوردی،وقت گذاشتی،هزینه کردی،و احساس از دورونت گذاشتی. ما همه می دونیم. هیچ وقت غصه دار نشدم که یعنی الان تو مراسم آخرین فرش قرمز آلن ریکمن چی میگه، آخی خوش به حالشون چه پیش نمایش هایی تلویزیونشون نشون میده. کی چی میگه ، کی کجا میره و و و و. ما اینجا دمنتوری داشتیم و داریم که هرگز برامون کم نذاشت. نذاشت جای خالی چیزی رو احساس کنیم. امید عزیز تو و دوستات برامون هیچی کم نذاشتین. هرگز و هرگز سایتی رو ندیدم که ایتقدر سریع به روز بشه و همچین پوشش خبری داشته باشه. دیروز اومدم زیرنویسی از داستان اسنیپ پیدا کنم. هر جا سر زدم و هر جا رو گشتم هیچی پیدا نکردم که نکردم. پیش خودم گفتم یه زیرنویس نتونستی پیدا کنی امید این همه خبر دست اول و فوری رو چطور پیدا میکنه و میزاره. امید دمنتور مثل یه پدر مهربون اومد تک تک بچه هاشو از جای جای ایران دور هم جمع کرد براشون زحمت کشید و کم نذاشت. به همه گفت اینجا میتونید با خیال راحت و بدون اینکه کسی مسخرتون کنه با هم حرف بزنیم برام از هری پاتر بگین و من چیزای بیشتری بهتون نشون میدم. ما اومدیم گفتیم و تو به تک تک حرفای ما گوش کردی و احتیاجاتمون رو رفع کردی. حالا که ما رشد کردیم، بزرگ شدیم و چیزیای زیادی یاد گرفتیم می خوای مثل یه بچه سر راهیمون کنی و بزایمون سر راه و ولمون کنی بگی دیگه بزرگ شدی برو؟ چطور میتونی باهامون خداحافظی کنی؟ امید می دونیم خسته اید. یه مدت به خودت استراحت بده و به تعطیلات برو اما برگرد. ما تو همون کوچه که رهامون کردی و رفتی یه گوشه نشستیم و چشم به برگشتت داریم. امید برگرد. باهامون سرد نشو. هنوزم به حضورت دلگرمیم. اگه می خواستیم بگیم هری پاتر خداحافظ که باید بعد از کتاب هفتم می گفتیم. امید هممون بهت احتیاج داریم. دنیا و روزگار خیلی بی رحمه. اگه بخوایم از دوران کودکیمون ببریم و قاطی آدمای به ظاهر دانا و بزرگ بشیم و رویاها و آرزوهامونو فراموش کنیم دوام نمیاریم. امید نرو. هنوز رولینگ هست. می نویسه. از حواشی بازیگرای هری پاتر می گیم لینک می زاریم، نظر میدیم، سایت رو تعطیل نکن. به همه کارهات برس، زندگیتو سر و سامون بده، اما گاهی هم سر به ما بزن می دونم به پر خبری سابق نمی شی اما حداقل هستی. ما هم تو این مدت بی کار نمیشیم. دوست دارم یه سر به بایگانی دمنتور بزنم. خبرها رو مرور کنم و دانلود هایی که یه وقتی امکانش نبود الان دانلود کنم. بچه ها چرا همه هی می گید خداحافظ خداحافظ؟ بابا هری پاتر رفت ما که هستیم. به قول دختر داییم که همیشه میگه با مرده که نمیشه مرد! بالاخره لینکی چیزی پیدا میکنیم سر صحبت رو باز می کنیم دیگه. اون هایی که به این تلخی خداحافظی کردن یعنی دیگه نمیخوان بیان دمنتور؟ من قصد خداحافظی ندارم. مدام میام و مثل آدم تشنه که دنبال آبه منم دنبال خبرات و حرفات می گردم. هر کی می خواد بره بره . دمنتور راحت بدست نیومد که الان با یه خداحافظی تمومش کنیم. نه امید نمیزاریم بری. أه نه دوباره شروع شد. این اشک های لعنتی نمی زاره راحت بنویسم. از دیشب به اندازه تمام 23 سال زندگیم اشک ریختم و غصه خوردم. امید خداحافظی نکن. ما به تو و دوستات نیاز داریم. با ما این کار رو نکن. سر رامون نزار، دستمون رو ول نکن امید، نزار گم بشیم و هر کی بره یه طرف. امید تو رو به خدا نرو. نرو. برگرد و بگو سلام. یعنی چی تا من یه خداحافظی که نه گفتم خسته ام همه رفتید؟ بچه برگرد و بشین سر جات . کجا رو داری بری. بمون بازم می خوام برات بگم. دست به بایگانی هری پاتر نمی زنم . اما می خوام بگم دونستنی های زیادی از داستانهای قشنگ دیگه دارم . بیاین که می خوام گاه گاهی براتون حرف بزنم. البته نمیتونم مثل دوران هری پاتر پر خبر باشم اما هستم. من تنهاتون نمی زارم. نه من، نه حسین غریبی، نه امید جباری، نه محسن و نه سروش
امید نرید ….
به من چیزی بگو شاید / هنوزم فرصتی باشه / هنوزم بین ما شاید / یه حس تازه پیدا شه / یه راهی رو به من وا کن / تو این بیراهه بن بست / یه کاری کن برای ما / اگه مایی هنوزم هست / به من چیزی بگو از عشق ( دمنتور ) / از این حالی که من دارم / من از احساس شک کردن / به احساس تو بیزارم / تو هم شاید شبیه من / تو این برزخ گرفتاری / تو هم شاید نمیدونی / چه احساسی به من داری ( به دمنتور و همه بچه هاش ) / گریزی جز شکستن نیست / منم مثل تو می دونم / نگو باید برید از عشق ( دمنتور و بچه هاش ) / نه می تونی نه می تونم…

امید این از طرف من و همه بچه ها برای تو و دوستانته
ای مسافر؛ به انتظارت خواهم ماند، تا ابد برای همیشه. زیرا می دانم که روزی باز خواهی گشت. و من تا آن روز نام و یاد تو را در قلبم ؛ آنجایی که همه خاطرات تلخ و شیرین تا ابد مدفونند حفظ خواهم کرد. شاید روزی صدای پایی بشنم که از آن تو باشد…
امید نرو …. خواهش می کنیم نرو … هیچکدومتون نرید… خواهش می کنیم…. خواهش می کنیم…

vooroojak

--------------------------------------------------------------

و این بود پایان هری پاتر.......................


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:,ساعت 12:20 AM توسط شاهزاده خانم دورگه (هری جیمز پاتر)| |

Design By : Mihantheme